گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد دوم
1 / 3 حکمت تشریع اذان



1 / 3حکمت تشریع اذانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اذانِ نخستین ، برای این قرار داده شد که نمازگزاران برای نمازشان آماده شوند . پس هر گاه بانگ اذان را شنیدید ، وضوی کامل (1) بگیرید.

امام رضا علیه السلام :مردم به علّت های فراوان ، به اذان گفتن ، امر شده اند . یکی از آن علّت ها، یادآوری به فراموشکار ، توجّه دادن به غافل و آگاه ساختن کسی است که وقت [نماز] را نمی داند و به کاری دیگر سرگرم شده است . مؤذّن ، با گفتن اذان ، به عبادت آفریدگار فرا می خواند و به آن ترغیب می کند ، و به یگانگی او اقرار می نماید ، و ایمان را آشکار ، و اسلام را علنی می سازد ، و نماز را به کسی که آن را فراموش کرده ، یادآور می شود . مؤذّن را به این خاطر «مؤذّن» گفته اند که با اذان ، وقت نماز را اعلام می کند (اِذنِ نماز می دهد) . علّت آن که اذان با «اللّه أکبر» آغاز و با «لا إله إلّا اللّه » ختم می شود ، این است که خداوند عز و جل خواسته است که شروع [و انتهای اذان] ، با یاد و نام او باشد : نام «اللّه » ، در تکبیر ، در آغاز جمله است و در تهلیل ، در آخر آن . علّت آن که هر جمله اذان، دو بار قرار داده شده ، این است که در گوش شنوندگان تکرار شود و برای آنان تأکید گردد ، به طوری که اگر شخصی بار اوّل متوجّه نشد ، بار دوم متوجّه شود ؛ و نیز این که نماز ، دو رکعت دو رکعت است . به همین دلیل ، اذان نیز دو به دو قرار داده شده است . علّت آن که «اللّه أکبر» در ابتدای اذان ، چهار بار قرار داده شده ، این است که شروع اذان ، ناگهانی است و پیش از آن ، سخنی که شنونده را متوجّه سازد ، وجود ندارد . پس ، دو «اللّه أکبرِ» نخست ، هشداری است به شنوندگان نسبت به جملات بعدیِ اذان. علّت آن که بعد از تکبیر ، شهادتین قرار داده شده ، این است که گام نخست ایمان ، توحید و اقرار به یگانگی خداوند متعال است و گام دومش اقرار به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله ، و این که اطاعت آن دو و شناختشان ، به هم پیوسته اند. علّت دیگرش نیز این است که اساس ایمان ، در حقیقت ، همین شهادتین است . پس ، هر یک از این دو شهادت ، دو بار قرار داده شده ، چنان که در سایر حقوق ، دو شاهد تعیین شده است . پس هر گاه بنده به یگانگی خداوند عز و جل و به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله اقرار کند ، هر آینه به تمامِ ایمان اقرار کرده است ؛ چرا که اساس ایمان ، در حقیقت ، ایمان به خدا و پیامبر اوست. علّت آن که بعد از شهادتین ، دعوت به نماز قرار داده شده ، این است که اذان اساسا برای نماز ، وضع شده است ، و آن ، فراخوانی به نماز در وسط اذان است و فراخوانی به سوی رستگاری و به سوی بهترین عمل است . در پایان اذان نیز نام او قرار داده شده است ، چنان که آغاز آن به نام اوست.

.

1- .وضوی کامل گرفتن ، به این است که شخص ، مطابق آنچه خداوند متعال واجب کرده و طبق آنچه پیامبر خدا سنّت نهاده است ، وضو بگیرد .

ص: 356

. .


ص: 357

. .


ص: 358

الفصل الثانی : فصول الأذانمعانی الأخبار عن محمّد بن الحنفیّه :لَمّا اُسرِیَ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله إلَی السَّماءِ تَناهَزَ (1) إلَی السَّماءِ السّادِسَهِ ، نَزَلَ مَلَکٌ مِنَ السَّماءِ السّابِعَهِ لَم یَنزِل قَبلَ ذلِکَ الیَومِ قَطُّ ، فَقالَ : «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» ، فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : أنَا کَذلِکَ . فَقالَ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» ، فَقالَ اللّهُ عز و جل : أنَا کَذلِکَ ، لا إلهَ إلّا أنا . فَقالَ : «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» ، قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : عَبدی و أمینی عَلی خَلقی ، اصطَفَیتُهُ عَلی عِبادی بِرِسالاتی . ثُمَّ قالَ : «حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ» ، قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : فَرَضتُها عَلی عِبادی ، و جَعَلتُها لی دینا . ثُمَّ قالَ : «حَیَّ عَلَی الفَلاحِ» ، قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : أفلَحَ مَن مَشی إلَیها ، و واظَبَ عَلَیهَا ابتِغاءَ وَجهی . ثُمَّ قالَ : «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» ، قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : هِیَ أفضَلُ الأَعمالِ و أزکاها عِندی . ثُمَّ قالَ : «قَد قامَتِ الصَّلاهُ» ، فَتَقَدَّمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَأَمَّ أهلَ السَّماءِ ، فَمِن یَومِئِذٍ تَمَّ شَرَفُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله . (2)

.

1- .. فی بحار الأنوار وفلاح السائل : «وتناهی» بدل «تناهز» ، وهو المناسب للسیاق .
2- .. معانی الأخبار: ص 42 ح 4، فلاح السائل: ص 269 ح 161 نحوه، بحارالأنوار: ج 18 ص343 ح 53 .

ص: 359



فصل دوم : بندهای اذان

اشاره
فصل دوم : بندهای اذانمعانی الأخبار به نقل از محمّد بن حنفیّه :پیامبر صلی الله علیه و آله شبی که به آسمان برده شد ، چون به آسمان ششم رسید ، فرشته ای از آسمان هفتم فرود آمد که تا پیش از آن روز ، هرگز فرود نیامده بود ، و گفت : اللّه أکبر ، اللّه أکبر . خداوند عز و جل فرمود : «من چنینم» . فرشته گفت : أشهد أن لا إله إلّا اللّه . خداوند عز و جل فرمود : «من چنینم ؛ معبودی جز من نیست» . فرشته گفت : أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . خداوند عز و جل فرمود : «[او ]بنده و امین من در میان خلق من است . با انتخاب او به پیامبری ام ، او را بر بندگانم برگزیدم» . فرشته گفت : حیَّ علی الصلاه . خداوند عز و جل فرمود : «نماز را بر بندگانم واجب ساختم و آن را آیینی برای خود قرار دادم» . فرشته گفت : حیَّ علی الفلاح . خداوند عز و جل فرمود : «آن که به سوی نماز روانه شد و برای خشنودی من ، بر آن مواظبت نمود ، رستگار شد» . فرشته گفت : حیَّ علی خیر العمل . خداوند عز و جل فرمود : «نماز ، برترین و پاک ترینِ اعمال در نزد من است» . فرشته گفت : قد قامت الصلاه . پس ، پیامبر صلی الله علیه و آله جلو قرار گرفت و پیش نماز آسمانیان شد و از آن روز ، شرافت پیامبر صلی الله علیه و آله به کمال رسید.

.


ص: 360

الإمام الباقر علیه السلام فی حَدیثِ الإِسراءِ :ثُمَّ أمَرَ [اللّهُ سُبحانَهُ] جَبرَئیلَ علیه السلام فَأَذَّنَ شَفعا و أقامَ شَفعا ، و قالَ فی أذانِهِ : «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» ، ثُمَّ تَقَدَّمَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَصَلّی بِالقَومِ . (1)

عنه علیه السلام :الأَذانُ ثَمانِیَهَ عَشَرَ حَرفا (2) . (3)

عنه علیه السلام لِزُرارَهَ :یا زُرارَهُ ، تَفتَتِحُ الأَذانَ بِأَربَعِ تَکبیراتٍ ، و تَختِمُهُ بِتَکبیرَتَینِ وتَهلیلَتَینِ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :الأَذانُ مَثنی مَثنی ، وَالإِقامَهُ مَثنی مَثنی . (5)

عنه علیه السلام :کانَ ابنُ النَّبّاحِ یَقولُ فی أذانِهِ : «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» فَإِذا رَآهُ عَلِیٌّ علیه السلام قالَ : [ یا] (6) مَرحَبا بِالقائِلینَ عَدلاًوبِالصَّلاهِ مَرحَبا وأهلاً (7)

.

1- .. الکافی: ج 8 ص 121 ح 93 ، الاحتجاج: ج 2 ص 178 ح 205، تفسیر القمّی: ج 1 ص 233 وفیه «إقامته» بدل «أذانه» وکلّها عن أبی الربیع ، بحار الأنوار : ج 10 ص 162 ح 13 .
2- .. الحَرْف : واحد حروف التهجّی ، و ربما جاء للکلام التامّ ، و منه الحدیث : «الأذان و الإقامه خمسه و ثلاثون حَرْفا» یعنی فصلاً (مجمع البحرین : ج 1 ص 388 «حرف») .
3- .. الکافی : ج 3 ص 303 ح 3 ، تهذیب الأحکام : ج 2 ص 59 ح 208 کلاهما عن إسماعیل الجعفی ، بحار الأنوار : ج 84 ص 110 .
4- .. الکافی : ج 3 ص 303 ح 5 ، تهذیب الأحکام : ج 2 ص 61 ح 213 وص 63 ح 224 کلّها عن زراره ، وسائل الشیعه : ج 4 ص 642 ح 6964 .
5- .. الکافی : ج 3 ص 303 ح 4 ، علل الشرائع : ص 337 ح 1 ، تهذیب الأحکام : ج 2 ص 62 ح 217 کلّها عن صفوان الجمّال و ص 61 ح 214 عن معاویه بن وهب وفیه «والإقامه واحده واحده» ، بحار الأنوار : ج 84 ص 108 ح 7 .
6- .. مابین المعقوفین لا یوجد فی المصدر، وقد أثبتناه من وقعه صفّین و شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید ، وهو ما یقتضیه الوزن .
7- .. کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 287 ح 890 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 174 وراجع : وقعه صفّین : ص 330 و شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 8 ص 14 .

ص: 361

امام باقر علیه السلام در حدیث اِسرا :سپس [خدای سبحان] به جبرئیل علیه السلام دستور داد و جبرئیل ، دو بند دو بند ، اذان و دو بند دو بند ، اقامه گفت و در اذانش جمله «حیَّ علی خیر العمل» را گفت . آن گاه محمّد صلی الله علیه و آله جلو قرار گرفت و برای جمعیّت نماز خواند.

امام باقر علیه السلام :اذان ، هجده بند دارد.

امام باقر علیه السلام به زراره :ای زراره! اذان را با چهار «اللّه أکبر» آغاز می کنی و با دو «اللّه أکبر» و دو «لا إله إلّا اللّه » به پایان می بری.

امام صادق علیه السلام :هر بند اذان ، دو تاست و هر بند اقامه نیز دو تا.

امام صادق علیه السلام :ابن نبّاح [مؤذّن علی بن ابی طالب علیه السلام ] در اذانش می گفت : «حیَّ علی خیر العمل ، حیَّ علی خیر العمل» و علی علیه السلام هر گاه او را می دید ، می فرمود : «آفرین بر درستگویان درود و خوشامد باد نماز را!» .

.


ص: 362

تهذیب الأحکام عن أبی بکر الحَضرَمیّ وکُلَیب الأسدی عن الإمام الصادق علیه السلام :أنَّهُ حَکی لَهُمَا الأَذانَ ، فَقالَ : اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ ، حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ ، حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ ، حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ ، اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ لا إلهَ إلَا اللّهُ (1) .

کنز العمّال :کانَ بِلالٌ یُؤَذِّنُ بِالصُّبحِ فَیَقولُ : حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ . (2)

المصنَّف عن نافع :کانَ ابنُ عُمَرَ زادَ فی أذانِهِ : حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ . (3)

السیره الحلبیّه :نُقِلَ عَن ابنِ عُمَرَ وعَن عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام أنَّهُما کانا یَقولانِ فی أذانَیهِما بَعدَ «حَیَّ عَلَی الفَلاحِ» : «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» . (4)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام کانَ یَقولُ فی أذانِهِ إذا قالَ : «حَیَّ عَلی الفَلاحِ» قالَ : «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» ، و یَقولُ : هُوَ الأَذانُ الأَوَّلُ . (5)

.

1- .. تهذیب الأحکام : ج 2 ص 60 ح 211 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 289 ح 897 ، وسائل الشیعه : ج 5 ص 416 ح 6970 .
2- .. کنز العمّال: ج 8 ص 342 ح 23174 نقلاً عن المعجم الکبیر : ج 1 ص 1071 وفیه زیاده سوف یأتی الکلام حولها فی بیان لاحق .
3- .. المصنّف لابن أبی شیبه : ج 1 ص 244 ح 3 ، السنن الکبری : ج 1 ص 625 ح 1991 ، نصب الرایه : ج 1 ص 291 کلاهما بزیاده «ربما» قبل «زاد» .
4- .. السیره الحلبیّه : ج 2 ص 98 .
5- .. السنن الکبری : ج 1 ص 625 ح 1993 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 1 ص 244 ح 1 کلاهما عن حاتم بن إسماعیل عن الإمام الصادق علیه السلام ؛ مسند زید : ص 93 من دون إسنادٍ إلی الإمام الباقر علیه السلام نحوه وراجع : الصراط المستقیم : ج 3 ص 21 .

ص: 363

تهذیب الأحکام به نقل از ابو بکر حضرمی و کلیب اسدی :امام صادق علیه السلام برای آن دو ، اذان را به این نحو بازگو کرد : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر ، اللّه أکبر ، اللّه أکبر . أشهد أن لا إله إلّا اللّه ، أشهد أن لا إله إلّا اللّه . أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . حیَّ علی الصلاه ، حیَّ علی الصلاه . حیَّ علی الفلاح ، حیَّ علی الفلاح . حیَّ علی خیر العمل ، حیَّ علی خیر العمل . اللّه أکبر ، اللّه أکبر . لا إله إلّا اللّه ، لا إله إلّا اللّه » .

کنز العُمّال :بلال ، صبح ، اذان می گفت و [در آن] می گفت : حیَّ علی خیر العمل .

المصنّف ، ابن ابی شیبه به نقل از نافع :ابن عمر در اذانش جمله «حیَّ علی خیر العمل» را افزود .

السیره الحلبیّه :در باره [عبد اللّه ] ابن عمر و از امام زین العابدین علیه السلام روایت شده است که آن دو در اذانشان بعد از «حیَّ علی الفلاح» می گفتند : حیَّ علی خیر العمل .

امام باقر علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام در اذانش بعد از گفتن «حیَّ علی الفلاح» ، «حیَّ علی خیر العمل» می گفت و می فرمود : «این ، همان اذانِ نخستین است» .

.


ص: 364

عنه علیه السلام :کانَ الأَذانُ بِ «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» عَلی عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وبِهِ اُمِروا فی أیّامِ أبی بَکرٍ وصَدرا مِن أیّامِ عُمَرَ ، ثُمَّ أمَرَ عُمَرُ بِقَطعِهِ وحَذفِهِ مِنَ الأَذانِ وَالإِقامَهِ ، فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ ، فَقالَ : إذا سَمِعَ النّاسُ أنَّ الصَّلاهَ خَیرُ العَمَلِ ، تَهاوَنوا بِالجِهادِ وتَخَلَّفوا عَنهُ . (1)

علل الشرائع عن عکرمه :قُلتُ لاِبنِ عَبّاسٍ : أخبِرنی لِأَیِّ شَیءٍ حُذِفَ مِنَ الأَذانِ «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» ؟ قالَ : أرادَ عُمَرُ بِذلِکَ ألّا یَتَّکِلَ النّاسُ عَلَی الصَّلاهِ و یَدَعُوا الجِهادَ ، فَلِذلِکَ حَذَفَها مِنَ الأَذانِ . (2)

.

1- .. دعائم الإسلام : ج 1 ص 142 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 156 ح 54 .
2- .. علل الشرائع : ص 368 ح 3 ، الإیضاح : ص 201 عن أبی یوسف القاضی و أبی حنیفه نحوه ، بحار الأنوار : ج 84 ص 140 ح 34 .

ص: 365

امام باقر علیه السلام :در زمان پیامبر خدا ، اذان با «حیَّ علی خیر العمل» همراه بود و در زمان ابو بکر و اوایل دوره عمَر ، همین دستور را اجرا می کردند ؛ امّا بعدا عمر ، دستور برداشتن و حذف آن را از اذان و اقامه داد . وقتی در این باره از او سؤال (/به او اعتراض) شد ، گفت : وقتی مردم بشنوند که نماز ، بهترین کار است ، در جهاد ، سستی می ورزند و از آن ، سر باز می زنند.

علل الشرائع به نقل از عکرمه :به ابن عبّاس گفتم : آگاهم کن که چرا «حیَّ علی خیر العمل» از اذان برداشته شد؟ گفت : عمَر ، با این کار خواست که مردم به نماز ، بسنده نکنند و جهاد را وا نگذارند . از این رو ، آن را از اذان برداشت .

.


ص: 366



پژوهشی درباره بندهای اذان
یک . «الصلاهُ خیرٌ مِن النَّوم» در اذان صبح

پژوهشی در باره بندهای اذاناذان چند بند دارد ؟ و آیا جمله «الصلاهُ خیرٌ من النوم» (1) که در اذان صبح در میان اهل سنّت مرسوم است ، و نیز جمله «حیَّ علی خیر العمل» و شهادت سوم (أشهد أنّ علیّا ولیّ اللّه ) که در اذان و اقامه پیروان اهل بیت علیهم السلام گفته می شود ، از ابتدا جزء اذان بوده یا به تدریج بر آن افزوده شده است ؟ پاسخ این پرسش ها نیازمند بحث در چند محور است :

یک . «الصلاهُ خیرٌ مِن النَّوم» در اذان صبحآنچه در باره جمله «الصلاه خیرٌ من النوم» مطرح می شود ، این است که آیا این بند ، در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله نیز جزء اذان صبح بوده ، یا پس از ایشان بِدان افزوده شده است ؟ آنچه را که در منابع حدیثیِ اهل سنّت در پاسخ این سؤال آمده است ، به سه دسته می توان تقسیم کرد : دسته اوّل : روایاتی که این بند را به تعلیم پیامبر صلی الله علیه و آله مستند کرده اند ، مانند آنچه در سنن أبی داوود از حارث بن عبید ، از محمّد بن عبد الملک بن ابی محذوره ، از پدرش ، از جدّش نقل شده است که :

.

1- .در عربی ، از این بندِ اذان ، با «تثویب» یاد می کنند . تثویب ، از ریشه «ثوب» به معنای عود و رجوع است (ر . ک : معجم مقاییس اللغه : ج 1 ص 393 مادّه «ثوب») و تثویب در اذان ، به معنای بازگشت به اعلام وقت نماز با جمله «الصلاهُ خیرٌ من النوم» است .

ص: 367

قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، عَلِّمنی سُنَّهَ الأَذانِ ، قالَ : فَمَسَحَ مُقَدَّمَ رَأسی ، وَ قالَ : تَقولُ : ... حَیَّ عَلَی الفَلاحِ ، فَإِن کانَ صَلاهُ الصُّبحِ قُلتَ : الصَّلاهُ خَیرٌ مِنَ النَّومِ ، اللّهُ أکبَرُ ... . (1) گفتم : ای پیامبر خدا ! شیوه اذان گفتن را به من بیاموز. پیامبر صلی الله علیه و آله دستی بر جلوی سرم کشید و فرمود : «می گویی : ... حیَّ علی الفلاح. و اگر نماز صبح بود ، می گویی : الصلاه خیر من النوم ، اللّه أکبر...» . گفتنی است که سند این روایت ، صحیح نیست . (2) روایات دیگری نیز در التاریخ الکبیر بخاری ، (3) المعجم الکبیر طبرانی ، (4) المعجم الأوسط ، (5) سنن الترمذی (6) و سنن ابن ماجه (7) بر این معنا دلالت دارند ؛ امّا هیچ یک از آنها از نظر سند ، صحیح نیست . دسته دوم : روایاتی که بر این مطلب دلالت دارند که بند مذکور ، به پیشنهاد بلال و تأیید پیامبر اسلام ، به اذان افزوده شده است ، مانند آنچه در المعجم الأوسط از محمّد بن ابراهیم ، از پدرش ، از جدّش ، از عمرو بن صالح ، از صالح بن ابی اخضر ، از عروه ، از عایشه نقل شده که : جاء بلال إلی النبیّ صلی الله علیه و آله یؤذّنه لصلاه الصبح فوجده نائما فقال : الصلاه خیر من النوم فاُقرّت فی أذان الصبح . (8)

.

1- .سنن أبی داوود : ج 1 ص 133، التاریخ الکبیر : ج 1 ص 163 ح 486 ، سنن البیهقی : ج 1 ص 622 ح 1979 .
2- .چرا که محمّد بن عبد الملک بن ابی محذوره ، در کتب رجال ، «مجهول» معرّفی شده است (ر . ک : الجرح و التعدیل : ج 8 ص 7 ش 14 ، التاریخ الکبیر : ج 1 ص 163 ش 486) .
3- .التاریخ الکبیر : ج 1 ص 93 .
4- .المعجم الکبیر : ج 1 ص 352 ح 1071 .
5- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 290 .
6- .سنن الترمذی : ج 1 ص 248 .
7- .سنن ابن ماجه : ج 1 ص 237 ح 715 .
8- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 309 .

ص: 368

بلال نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد که ایشان را برای نماز صبح خبر کند . دید که پیامبر صلی الله علیه و آله خواب است . گفت : «الصلاه خیر من النوم» و این جمله در اذان پذیرفته شد . روایات دیگری نیز در سنن ابن ماجه ، (1) مسند ابن حنبل ، (2) سنن الدارمی (3) و الطبقات ابن سعد (4) بر این معنا دلالت دارند ؛ امّا این روایات، هیچ یک، سند صحیحی ندارند . دسته سوم : روایاتی که بند یاد شده را به دستور و یا تأیید خلیفه دوم مستند کرده اند ، مانند آنچه در سنن الدارقُطْنی از محمّد بن مخلّد ، از محمّد بن اسماعیل حسّانی ، از وکیع ، از سفیان ، از محمّد بن عجلان ، از نافع ، از ابن عمر ، از عمر نقل شده است که به مؤذّن خویش گفت : إذا بلغت «حیّ علی الفلاح» فی الفجر ، فقل : الصلاه خیر من النوم ، الصلاه خیر من النوم . (5) در اذان صبح ، هر گاه به «حیَّ علی الفلاح» رسیدی ، بگو : الصلاه خیر من النوم ، الصلاه خیر من النوم . در موطّأ مالک نیز آمده است : إنّ المؤذّن جاء إلی عمر بن الخطّاب یؤذنه لصلاه الصبح ، فوجده نائما ، فقال : «الصلاه خیر من النوم» ، فأمره عمر أن یجعلها فی نداء الصبح . (6) مؤذّن ، نزد عمر بن خطّاب آمد تا او را برای نماز صبح خبر کند . دید که خواب است . پس گفت : الصلاه خیر من النوم . عمر به او دستور داد که از آن پس ، این جمله را در اذان صبح بگوید .

.

1- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 34 ح 707 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 632 .
3- .سنن الدارمی : ج 1 ص 289 ح 1192 .
4- .الطبقات الکبری : ج 1 ص 247 .
5- .سنن الدارقطنی : ج 1 ص 243 .
6- .موطّأ ، مالک : ج 1 ص 72 ح 8 .

ص: 369

با عنایت به این که روایات دسته اوّل و دوم ، نه از نظر سند ، قابل اعتمادند و نه از نظر مضمون ، هماهنگ ، نمی توانند اثبات کنند که «الصلاه خیر من النوم» ، جزء اذانِ نخستین بوده است ؛ بلکه همان طور که در شماری از احادیث اهل بیت علیهم السلام و کلمات برخی از صحابه و تابعیان آمده است ، این جمله پس از پیامبر صلی الله علیه و آله به اذان افزوده شده است . و اینک ، گزارش برخی از این متون : 1 . گزارش الکافی : عن معاویه بن وهب قال : سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ التَّثویبِ فِی الأَذانِ وَ الإِقامَهِ فَقالَ: ما نَعرِفُهُ . (1) معاویه بن وهب گفت : از امام صادق علیه السلام در باره ذکر جمله «الصلاه خیر من النوم» در اذان و اقامه پرسیدم . فرمود : «ما از چنین چیزی خبر نداریم [ و قبولش نداریم ]» . 2 . گزارش المصنّفِ عبد الرزّاق : عن ابن جریج : أخبرنی عمرو بن حفص أنّ سعدا (المؤذّن) أوّل من قال : الصلاه خیر من النوم فی خلافه عمر ... قال : بدعه ، ثمّ ترکه ، وَ أنّ بلالاً لم یؤذّن لعمر . (2) ابن جُرَیج گفت : عمرو بن حفص به من خبر داد که سعدِ مؤذّن ، نخستین کسی بود که گفت : «الصلاه خیر من النوم» و این ، در خلافت عمر بود ... . [عمر] گفت : بدعت است ؛ امّا بعدها آن را آزاد گذاشت . بلال برای عمر ، اذان نگفت . 3 . گزارش المصنّفِ عبد الرزّاق : أخبرنی (حسن) بن مسلم أنّ رجلاً سأل طاووسا جالسا مع القوم فقال : یا أبا عبد الرحمن! متی قیل : الصلاه خیر من النوم؟ فقال طاووس : أما إنّها لم تُقَل علی عهد رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، و لکنّ بلالاً سمعها فی زمان أبی بکر بعد وفاه

.

1- .الکافی : ج 2 ص 303 .
2- .المصنّف ، عبد الرزّاق : ج 1 ص 474 ح 1829 .

ص: 370

رسول اللّه صلی الله علیه و آله یقولها رجل غیر مؤذّن فأخذها منه ، فأذّن بها ، فلم یمکث أبو بکر إلّا قلیلاً ، حتّی إذا کان عمر قال : لو نهینا بلالاً عن هذا الذی أحدث ، و کأنّه نسیه، فأذّن به الناس حتّی الیوم . (1) حسن بن مسلم ، به من خبر داد که مردی ، از طاووس که با عدّه ای نشسته بود پرسید : ای ابو عبد الرحمان! از چه زمانی جمله «الصلاه خیر من النوم» گفته شد؟ طاووس گفت : این جمله در عهد پیامبر خدا گفته نشد ؛ بلکه بلال ، در زمان ابو بکر و پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ، آن را از مردی که مؤذّن نبود ، شنید و آن را از او گرفت و در اذان گفت . [ حکومتِ ]ابو بکر ، چندان نپایید و عمر که آمد ، گفت : کاش بلال را از این چیزی که به وجود آورد ، نهی کنیم! و گویا فراموش کرد که چنین کند . پس مردم تا به امروز ، این جمله را در اذان می گویند . 4 . گزارش جامع المسانید : عن إبراهیم عن أبی حنیفه قال: سألته عن التثویب ، فقال: هو ممّا أحدثه الناس ، و هو حَسَنٌ ممّا أحدَثوا . و ذَکَر أنّ تثویبهم کان حین یفرغ المؤذّن من أذانه أنّ الصلاهَ خیرٌ من النوم مرّتین أخرجه الإمام محمّد بن الحسن فی الآثار فرواه عن أبی حنیفه ، ثمّ قال محمّد : و هو قولُ أبی حنیفهَ و به نأخذ . (2) از ابراهیم روایت شده که گفت : از ابو حنیفه در باره «الصلاه خیر من النوم» پرسیدم . گفت : این ، از چیزهایی است که مردم ، [پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ] بدعت نهاده اند ، و در میان چیزهایی که به بدعت آورده اند ، چیز خوبی است. ابو حنیفه گفت که اعلام دوباره آنها برای وقت نماز ، به این گونه بود که مؤذّن ، وقتی اذانش را به پایان می برد ، دو بار می گفت : الصلاه خیر من النوم.

.

1- .المصنّف ، عبد الرزّاق : ج 1 ص 475 ح 1827 .
2- .جامع المسانید : ج 1 ص 296 . این روایت ، دلالت می کند که «الصلاه خیر من النوم» ، پس از اتمام اذان گفته می شود و جزء اذان نیست و مؤذّن ، آن را با زحمت دادن به خود و صرفا برای بیدار کردن مردم از خواب ، بازگو می کند .

ص: 371

او این روایت را از امام محمّد بن حسن در الآثار آورده و آن را از ابو حنیفه روایت کرده است. محمّد سپس می گوید : این ، قول ابو حنیفه است و ما هم بدان قائلیم . علاوه بر آنچه ذکر شد ، گزارش های دیگری نیز حاکی از این است که منشأ تثویب ، فرمان و یا تقریر (تأیید) خلیفه دوم بوده است؛ (1) لیکن در حدیثی از ابو الحسن علیه السلام ، آغاز تثویب ، به بنی امیّه نسبت داده شده است . متن این روایت ، چنین است : الصَّلاهُ خَیرٌ مِنَ النَّومِ ، بِدعَهُ بَنی اُمَیَّهَ ، و لَیسَ ذلِکَ مِن أصلِ الأَذانِ ، وَ لا بَأسَ إذا أرادَ الرَّجُلُ أَن یُنَبِّهُ النّاسَ لِلصَّلاهِ أن یُنادِیَ بِذلِکَ ، و لا تَجعَلهُ مِن أصلِ الأَذانِ ، فَإِنّا لا نَراهُ أذانا . (2) جمله «الصلاه خیر من النوم» ، بدعت بنی امیّه است و جزء اذان نیست ؛ امّا اشکالی ندارد که شخص ، هر گاه که می خواهد مردم را به نماز ، متوجّه سازد ، آن را بگوید ؛ ولی آن را جزء اذان قرار مده ؛ چون ما آن را جزء اذان نمی دانیم . می توان گفت که این احادیث ، با گزارش هایی که آغاز تثویب را عصر خلیفه دوم می دانند ، قابل جمع است ، بدین سان که در عصر خلافت عمر ، مدّتی به فرمان یا تقریر او ، جمله «الصلاه خیر من النوم» در وسط اذان یا پس از آن گفته می شده ؛ امّا چنان که در گزارش ابن جریج آمد ، پس از مدّتی ، ترک گردیده است ، تا این که در دوران حکومت معاویه ، با جعل رؤیای عبد اللّه بن زید که مشتمل بر این جمله بود به طور رسمی ، جزئی از اذان صبح قرار داده شد . با عنایت به آنچه ذکر شد ، روشن می شود که چرا فقها و محدّثان شیعه ، شماری از روایاتی را که جواز گفتن این جمله را از اهل بیت علیهم السلام نقل کرده اند ، نپذیرفته و جهت صدور یا دلالت آنها را مخدوش دانسته اند .

.

1- .ر . ک : الأذان تشریعا و فصولاً : ص 66 (کلمات الأعلام فی التثویب) .
2- .مستدرک الوسائل : ج 4 ص 44 .

ص: 372



دو . «حیّ علی خیر العمل» در اذان و اقامه

دو . «حیّ علی خیر العمل» در اذان و اقامهپیروان اهل بیت علیهم السلام بر اساس ره نمودهای آنان ، بر این باورند که جمله «حیَّ علی خیر العمل»، یکی از اجزای اذان و اقامه بوده و جزئیت آن ، از طریق وحی به پیامبر خدا ابلاغ شده است . شماری از روایاتی که در منابع حدیثیِ اهل سنّت وجود دارند (1) و همچنین شماری از صحابه و تابعین، (2) این باور را تأیید کرده اند . اکنون این سؤال پیش می آید که : اگر واقعا جمله «حیَّ علی خیر العمل» جزء اذان بوده و در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله ، مسلمانان ، این جمله را در اذان تکرار می کرده اند ، چه کسی و با چه انگیزه ای این جمله را حذف نموده است؟ پاسخ این سؤال ، در برخی از احادیث اهل بیت علیهم السلام (3) و شماری از گزارش های تاریخی (4) این گونه آمده است که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و دوران حکومت ابو بکر و آغاز خلافت عمر ، «حیَّ علی خیر العمل» ، جزء اذان و اقامه بوده است ؛ ولی عمر ، با این استدلال که این جمله ، موجب اهمّیت دادنِ بیش از اندازه مسلمانان به «نماز» و سستی کردن آنان در «جهاد» می شود ، آن را از اذان و اقامه حذف کرد . بدیهی است که این استدلال ، صحیح نیست ؛ زیرا علاوه بر آن که اجتهاد در برابر نصّ پیامبر صلی الله علیه و آله صحیح نیست ، اگر اعتقاد به این که نماز ، بهترین کار است ، موجب سستی در جهاد می شد ، شارع حکیم ، آن را جزء اذان و اقامه قرار نمی داد ، ضمن آن که تجربه عصر نبوی نیز این استدلال را نقض می کند .

.

1- .ر . ک : المعجم الکبیر : ج 1 ص 352 ح 1071 ، کنز العمّال : ج 8 ص 342 ح 23174 .
2- .ر . ک : ص 362 ح 24 26 ، المصنّف ، عبد الرزّاق : ج 1 ص 464 ح 1797 ، المصنّف ، ابن ابی شیبه : ج 1 ص 244 ح 2 3 ، السنن الکبری : ج 1 ص 624 ح 1991 و ص 625 ح 1992 ؛ وسائل الشیعه : ج 4 ص 645 ح 12 .
3- .ر . ک : دعائم الإسلام : ج 1 ص 145 ، وسائل الشیعه : ج 4 ص 647 ح 16 .
4- .ر . ک : دلائل الصدق : ج 3 ص 99 ، الإیضاح : ص 202204 .

ص: 373

جالب توجّه است که طبق برخی از روایات ، روزی ، پیامبر صلی الله علیه و آله در باره ارزش یاد خدا و نقش آن در تکامل انسان و پیشگیری از انواع نابه سامانی های دنیوی و اخروی فرمود : لَیسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلَی اللّهِ تَعالی ، وَ لا أنجی لِعَبدٍ مِن کُلِّ سَیِّئَهٍ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ مِن ذِکرِ اللّهِ . هیچ عملی در نزد خدای متعال ، محبوب تر از یاد خدا نیست و بنده را از هر بدی در دنیا و آخرت ، نجات می بخشد . یکی از اصحاب ایشان (شاید شخصِ عمر) که این سخن بر او گران آمد ، گفت : آیا جنگیدن در راه خدا ، بهترین کار نیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود : لَولا ذِکرُ اللّهِ لَم یُؤمَر بِالقِتالِ ! (1) اگر [ به خاطر ] یاد خدا نبود ، به جنگ ، دستور داده نمی شد . این حدیث به روشنی نشان می دهد که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله نیز «خیر العمل» بودن نماز ، برای برخی از صحابه مورد اشکال بوده است . نماز ، از آن جهت ، بهترینِ کارهاست که کامل ترین مصداق یاد خداست ، چنان که در قرآن تصریح شده است : « وَ أَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی . (2) و نماز را برای من به پا دار» . پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در پاسخ این ایراد ، تأکید می فرماید که «یاد خدا» از «جهاد» ، ارزشمندتر است ؛ زیرا فلسفه جهاد ، یاد خدا و پیوند با اوست . آری ! این پیوند است که از انواع فسادهای فردی و اجتماعی ، پیشگیری می نماید ، چنان که خداوند متعال می فرماید :

.

1- .کنز العمّال : ح 3931 .
2- .طه : آیه 14 .

ص: 374



سه . شهادت سوم در اذان و اقامه

« إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ . (1) همانا نماز از زشتکاری و ناپسندی باز می دارد ، و هر آینه ، ذکر خدا بزرگ تر است» . نیز همین پیوند است که سعادت و کامیابی دنیا و آخرت را به همراه دارد : « مَن کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَالْاخِرَهِ . (2) هر کس پاداش دنیا را می خواهد ، [ بداند که ] پاداش دنیا و آخرت نزد خداست» .

سه . شهادت سوم در اذان و اقامهمقصود از شهادت سوم در اذان و اقامه ، شهادت بر ولایت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام پس از شهادت بر یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است . چنان که در فصل دوم ملاحظه شد ، در احادیثی که از اهل بیت علیهم السلام در تبیین بندهای اذان به ما رسیده است ، شهادت سوم وجود ندارد . از این رو ، شیخ المحدّثین ، صدوق (م 381 ق) پس از اشاره به روایت ابو بکر حضرمی و کلیب اسدی (3) در کتاب من لایحضره الفقیه ، در تبیین بندهای اذان می گوید : و قال مصنّف هذا الکتاب : هذا هو الأذان الصحیح لا یزاد فیه و لا ینقص منه و المفوّضه (4) لعنهم اللّه قد وضعوا أخبارا و زادوا فی الأذان «محمّد و آل محمّد خیر البریّه» مرّتین ، و فی بعض روایاتهم بعد «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، «أشهد أنّ علیّا ولیّ اللّه » مرّتین . و منهم من روی بدل ذلک «أشهد أنّ علیّا أمیر المؤمنین حقّا» مرّتین ، و لا شکّ

.

1- .عنکبوت : آیه 45 .
2- .نساء : آیه 134 .
3- .ر . ک : ص 362 ح 23 .
4- .مفوّضه فرقه ای از مسلمانان که معتقد بودند خداوند ، محمّد صلی الله علیه و آله را آفرید و آفرینش دنیا را به او وا گذاشت . از این رو، پیامبر صلی الله علیه و آله نیز آفریدگار است ، و به قولی ، همچنین معتقد بودند که پیامبر صلی الله علیه و آله نیز کار آفرینش دنیا را به علی علیه السلام وا گذاشت .

ص: 375

فی أنّ علیّا ولیّ اللّه وأنّه أمیر المؤمنین حقّا ، و أنّ محمّدا و آله صلوات اللّه علیهم خیر البریّه و لکن لیس ذلک فی أصل الأذان ، و إنّما ذکرت ذلک لیعرف بهذه الزیاده المتّهمون بالتفویض المدلّسون أنفسهم فی جملتنا . (1) مصنّف این کتاب می گوید : اذان صحیح ، همین است . نه چیزی به آن، افزوده و نه چیزی از آن، کاسته می شود ؛ امّا مفوّضه که خدایشان لعنت کند اخباری ساخته اند و به موجب آنها دو بار جمله «محمّد و آل محمّد خیر البریّه» را به اذان افزوده اند . نیز در پاره ای از روایاتشان آورده اند که پس از «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، دو بار باید گفت : «أشهد أنّ علیّا ولیّ اللّه » . بعضی از آنان هم به جای آن ، این جمله را روایت کرده اند: «أشهد أنّ علیّا أمیر المؤمنین حقّا» که دو بار باید گفته شود . البتّه شکّی نیست که علی علیه السلام ، ولیّ خداست و او امیر المؤمنینِ واقعی است و محمّد و خاندان او که درودهای خدا بر آنان باد بهترین انسان هایند ؛ امّا هیچ یک از اینها در اصل ، جزء اذان نیست . و من ، این روایاتِ ساختگی را بدان سبب ذکر کردم تا به وسیله این افزوده های ساختگی ، افراد متّهم به تفویض که خودشان را در شمار ما جا زده اند شناخته شوند . همچنین شیخ الطائفه، محمّد بن حسن طوسی (م 460ق)، در النهایه می گوید : و أمّا ما روی فی شواذّ الأخبار من قوله : أشهد أنّ علیّا ولیّ اللّه و آل محمّد خیر البریّه ، فممّا لا یعمل علیه فی الأذان و الإقامه ، فمن عمل بها کان مخطئا . (2) و امّا [گفتنِ] جمله های : أشهد أنّ علیّا ولیّ اللّه ، و آل محمّد خیر البریّه در اذان که در اخبار شاذ روایت شده اند ، از جمله چیزهایی است که به آنها عمل نمی شود ، و هر کس به آنها عمل کند (این جمله ها را در اذان بگوید) ، خطاکار است . او در کتاب المبسوط می گوید : فأمّا قول : أشهد أنّ علیّا أمیر المؤمنین و آل محمّد خیر البریّه ، علی ما ورد فی شواذّ الأخبار فلیس بمعمول علیه فی الأذان ، و لو فعله الإنسان [ لم] یأثم به ، غیر

.

1- .کتاب من لایحضره الفقیه : ج 1 ص 188189 .
2- .النهایه : ص 69 .

ص: 376

أنّه لیس من فضیله الأذان و لا کمال فصوله . (1) جمله های : أشهد أنّ علیّا أمیر المؤمنین ، و آل محمّد خیر البریّه که در روایات شاذ آمده اند در اذان به آنها عمل نمی شود ، و اگر انسان آنها را به کار برد ، گناه نکرده است ، هر چند نه موجب فضیلت اذان و نه موجب کامل شدن بندهای اذان می گردد . سایر فقهای بزرگ شیعه نیز ، چه فقیهان پیش از شیخ طوسی و چه پس از او (مانند : شیخ مفید در المقنعه ، (2) سیّد مرتضی در الرسائل ، (3) حلبی در الکافی ، (4) سَلّار در المراسم ، (5) محقّق حلّی در المعتبر ، (6) علّامه حلّی در المنتهی (7) ) تا مقدّس اردبیلی (م 993 ق) در شرح خود بر الإرشاد ، هیچ یک ، این شهادت را در میان بندهای اذان ، ذکر نکرده اند . به سخن دیگر ، می توان گفت که جزء اذان نبودن شهادت سوم ، تا قرن دهم در میان فقهای بزرگ شیعه مورد اتّفاق بوده است . البتّه از قرن یازدهم ، با ظهور مسلک اخباری گری ، نظریّه فقهای گذشته مورد خدشه قرار گرفت و ظاهرا نخستین کسی که رأی شیخ صدوق را در باره شهادت سوم زیر سؤال برد ، ملّا محمّدتقی مجلسی معروف به مجلسیِ اوّل (م 1070ق) است . وی در کتاب روضه المتّقین در ذیل کلام صدوق می گوید : الجزم بأنّ هذه الأخبار من موضوعاتهم مشکل مع أنّ الأخبار التی ذکرنا فی الزیاده و النقصان و ما لم نذکره کثیره ، و الظاهر أنّ الأخبار بزیاده هذه الکلمات

.

1- .المبسوط : ج 1 ص 99 .
2- .المقنعه : ص 100 .
3- .رسائل الشریف المرتضی : ج 3 ص 30 .
4- .الکافی ، حلبی : ص 120 .
5- .المراسم العلویّه : ص 67 .
6- .المعتبر : ج 2 ص 124 .
7- .منتهی المطلب : ج 4 ص 377 .

ص: 377

أیضا کانت فی الاُصول و کانت صحیحه أیضا کما یظهر من المحقّق و العلّامه و الشهید رحمهم اللّه ؛ فإنّهم نسبوها إلی الشذوذ ، و الشاذّ ما یکون صحیحا غیر مشهور ، مع أنّ الذی حکم بصحّته أیضا شاذّ کما عرفت ، فبمجرّد عمل المفوّضه أو العامّه علی شی ء لا یمکن الجزم بعدم ذلک أو الوضع ، إلّا أن یرد عنهم صلوات اللّه علیهم ما یدلّ علیه و لم یرد ، مع أنّ عمل الشیعه کان علیه فی قدیم الزمان و حدیثه ، و الظاهر أنّه لو عمل علیه أحد لم یکن مأثوما إلّا مع الجزم بشرعیّته فإنّه یکون مخطئا ، و الأولی أن یقوله علی أنّه جزء الإیمان لا جزء الأذان . (1) با در نظر گرفتن فراوانیِ اخباری که در باره افزایش و کاهش [ بندهای اذان ]وارد شده و ما تنها بعضی از آنها را آوردیم ، یقین کردن به این که این اخبار ، ساختگی هستند ، مشکل است . ظاهرا اخبار مربوط به افزوده شدن این جملات ، هم در کتاب های «اصل» وجود دارند و هم صحیح اند، چنان که از کار محقّق و علّامه و شهید رحمهم اللّه چنین پیداست ؛ زیرا این اخبار را شاذ دانسته اند و حدیث شاذ ، حدیثی است که صحیح ، امّا غیر مشهور است ، با آن که قائلان به صحّت این اخبار نیز اندک اند چنان که دانستی . پس به صرف این که مفوّضه یا عامّه (اهل سنّت) به چیزی عمل کنند ، نمی توان به عدم آن یا ساختگی بودنش قطع پیدا کرد ، مگر آن که از ائمّه که درودهای خدا بر آنان باد روایتی دالّ بر این امر رسیده باشد ، که در این مورد نرسیده است . به علاوه ، شیعه در گذشته و حال ، به آن (ذکر شهادت سوم در اذان) عمل کرده است . ظاهر روایات نیز بیانگر آن است که هر گاه کسی به آن عمل کند ، گنهکار نیست ، مگر در صورت یقین به شرعی بودنش ، که در این صورت خطاکار است . بهتر ، آن است که آن (شهادت سوم) را جزء ایمان بداند ، نه جزء اذان . وی در کتاب حدیقه المتّقین در مورد شهادت سوم می گوید : جمعی از اصحاب ، نقل کرده اند که در اخبار شاذ ، آمده است که آن ، جزء اذان است و اگر کسی این دو بند را به این عنوان بگوید که اگر از شارعْ متلقّی است ، فبها ، و اگر تیمّنا وتبرّکا باشد ، بهتر است . (2)

.

1- .روضه المتّقین : ج 2 ص 245 .
2- .حدیقه المتّقین (مخطوط) : ص 17 (به نقل از : کلمات الأعلام حول جواز الشهاده بالولایه فی الأذان و الإقامه مع عدم قصد الجزئیّه) .

ص: 378

نیز در شرح فارسی بر کتاب من لایحضره الفقیه می نویسد : مصطلح ارباب حدیث ، آن است که خبر صحیحِ مخالف با مشهور را شاذ می گویند و در زمان محقّق و علّامه کتب حدیث ما بسیار بوده است . بنا بر این ، یقین کردن به ساختگی بودن این اخبار ، مشکل است ... . پس اگر کسی این کلمات را بگوید ، چنانچه مطلوب شارع باشد ولو به عنوان تیمّن و تبرّک ، فبها و اشکالی ندارد ، هر چند اگر نگویند ، بهتر است . (1)بنا بر این ، مجلسیِ اوّل، هر چند سخن شیخ صدوق و همه فقهایی را که اخبار دالّ بر جزء اذان بودنِ شهادت سوم را مخدوش دانسته اند، رد کرده است ، ولی خود قائل به جزء بودنِ آن برای اذان نیست . البتّه فرزند او ، علّامه محمّدباقر مجلسی ، قدم را بالاتر گذاشته و بعید نمی داند که شهادت سوم ، از اجزای مستحبّ اذان باشد : لا یبعد کون الشهاده الثالثه بالولایه من الأجزاء المستحبّه للأذان لشهاده الشیخ و الشهید و غیرهم بورود الأخبار بها . (2) بعید نیست که شهادت سوم (شهادت به ولایت) از اجزای مستحبّ اذان باشد ؛ چرا که شیخ ، علّامه ، شهید و دیگران به وارد شدن اخبار [از سوی ائمّه علیهم السلام ]در این باره ، گواهی داده اند . سیّد نعمه اللّه جزایری در الأنوار النعمانیّه (3) و شیخ یوسف بحرانی در الحدائق الناضره (4) که هر دو ، مشی اخباری گری دارند نیز نظر علّامه مجلسی را تأیید کرده اند، هر چند در همان دوران ، برخی از فقیهان غیر اخباری (مانند : محقّق

.

1- .لوامع صاحبقرانی : ج 1 ص 182 .
2- .بحار الأنوار : ج 84 ص 111 .
3- .الأنوار النعمانیّه : ج 1 ص 169 .
4- .الحدائق الناضره : ج 7 ص 403 .

ص: 379

سبزواری (1) و سبط شهید ثانی (2) ) همان نظر فقیهان متقدّم را داشته اند . با ظهور فقیه و محقّق بزرگوار ، وحید بهبهانی (م 1205ق) ، مسلک اخباری گری افول کرد ؛ امّا وی ضمن تصریح به جزء نبودن شهادت سوم در اذان و بدعت دانستن و حرمتِ گفتن آن به قصد جزئیت ، با تمسّک به قاعده «تسامح در ادلّه سُنَن» و خبر موجود در الاحتجاج طبرسی (3) و نیز قیاس به فرستادن صلوات پس از نام گرامی پیامبر خدا ، گفتن آن را به قصد مطلق قربت و نه به قصد جزئیت برای اذان ، مخل به اذان نمی داند ؛ بلکه آن را مندوب می شمارد . سایر فقها تا دوره معاصر نیز همین نظر را تأیید کرده اند . (4) خلاصه کلام ، این که : فقهای بزرگ شیعه ، چه قدما و چه متأخّرانشان ، هیچ یک ، شهادت سوم را جزء اذان نمی دانند ؛ امّا بسیاری از آنها معتقدند که گفتن آن بعد از شهادت بر رسالت خاتم انبیا ، بدون قصد جزئیت ، اشکالی ندارد ؛ بلکه به قصد مطلق ذکر ، مطلوب است .

.

1- .ذخیره المعاد : ج 2 ص 254 .
2- .الزهران الزویه فی الروضه البهیّه (مخطوط) (نقل از : کلمات الأعلام حول جواز الشهاده ...) .
3- .قاسم بن معاویه روایت کرد که : به امام صادق علیه السلام گفتم : اینها در حدیث معراج روایت می کنند که چون پیامبر خدا به معراج برده شد ، بر عرش دید ... و چون خداوند عز و جل ماه را آفرید ، بر آن نوشت : «لا إله إلّا اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علیّ أمیر المؤمنین» و اینها همان لکّه های سیاهی هستند که شما در ماه می بینید . پس هر گاه یکی از شما می گوید : «لا إله إلّا اللّه ، محمّد رسول اللّه » ، باید بگوید : «علیٌّ أمیر المؤمنین» (الاحتجاج : ج 1 ص 365 ح 62) .
4- .ر.ک : کلمات الأعلام حول جواز الشهاده ... : ص384417 .

ص: 380

الفصل الثالث : تفسیر الأذانرسول اللّه صلی الله علیه و آله لَمّا سَأَلَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام عَن تَفسیرِ الأَذانِ :یا عَلِیُّ ، الأَذانُ حُجَّهٌ عَلی اُمَّتی ، وتَفسیرُهُ : إذا قالَ المُؤَذِّنُ : «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» فَإِنَّهُ یَقولُ : اللّهُمَّ أنتَ الشّاهِدُ عَلی ما أقولُ ، یا اُمَّهَ مُحَمَّدٍ قَد حَضَرَتِ الصَّلاهُ فَتَهَیَّؤوا ودَعوا عَنکُم شُغلَ الدُّنیا . وإذا قالَ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِنَّهُ یَقولُ : یا اُمَّهَ مُحَمَّدٍ اُشهِدُ اللّهَ واُشهِدُ مَلائِکَتَهُ أنّی أخبَرتُکُم بِوَقتِ الصَّلاهِ فَتَفَرَّغوا لَها . وإذا قالَ : «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» فَإِنَّهُ یَقولُ : یَعلَمُ اللّهُ ویَعلَمُ مَلائِکَتُهُ أنّی قَد أخبَرتُکُم بِوَقتِ الصَّلاهِ ، فَتَفَرَّغوا لَها فَإِنَّها خَیرٌ لَکُم . وإذا قالَ : «حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ» فَإِنَّهُ یَقولُ : یا اُمَّهَ مُحَمَّدٍ ، دینٌ قَد أظهَرَهُ اللّهُ لَکُم ورَسولُهُ فَلا تُضَیِّعوهُ ، ولکِن تَعاهَدوا یَغفِرِ اللّهُ لَکُم ، تَفَرَّغوا لِصَلاتِکُم فَإِنَّها عِمادُ دینِکُم . وإذا قالَ : «حَیَّ عَلَی الفَلاحِ» فَإِنَّهُ یَقولُ : یا اُمَّهَ مُحَمَّدٍ ، قَد فَتَحَ اللّهُ عَلَیکُم أبوابَ الرَّحمَهِ ، فَقوموا وخُذوا نَصیبَکُم مِنَ الرَّحمَهِ تَربَحُوا الدُّنیا وَالآخِرَهَ . وإذا قالَ : «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» (1) فَإِنَّهُ یَقولُ : تَرَحَّموا عَلی أنفُسِکُم ، فَإِنَّهُ لا أعلَمُ لَکُم عَمَلاً أفضَلَ مِن هذِهِ ، فَتَفَرَّغوا لِصَلاتِکُم قَبلَ النَّدامَهِ . وإذا قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِنَّهُ یَقولُ : یا اُمَّهَ مُحَمَّدٍ ، اِعلَموا أنّی جَعَلتُ أمانَهَ سَبعِ سَماواتٍ وسَبعِ أرَضینَ فی أعناقِکُم ، فَإِن شِئتُم فَأَقبِلوا وإن شِئتُم فَأَدبِروا ، فَمَن أجابَنی فَقَد رَبِحَ ومَن لَم یُجِبنی فَلا یَضُرُّنی . (2)

.

1- .. فی بحار الأنوار : «وإذا قال : حیّ علی خیر العمل» بدل «وإذا قال : اللّه أکبر اللّه أکبر» .
2- .. جامع الأخبار : ص 171 ح 405 عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار: ج 84 ص 153 ح 49 .

ص: 381



فصل سوم : تفسیر اذان
فصل سوم : تفسیر اذانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ پرسش امیر مؤمنان علیه السلام از تفسیر اذان :ای علی! اذان حجّتی بر امّت من است و تفسیر آن ، چنین است : هر گاه مؤذّن بگوید : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر» ، در واقع می گوید : خدایا! تو بر آنچه می گویم ، گواهی . ای امّت محمّد! وقت نماز رسیده است . پس آماده شوید و کار دنیا را وا نهید . هر گاه بگوید : «أشهد أن لا إله إلّا اللّه » ، در واقع می گوید : ای امّت محمّد! من، خدا و فرشتگان او را گواه می گیرم که شما را به فرا رسیدن وقت نماز ، آگاه می سازم . پس فقط به نماز بپردازید. هر گاه بگوید : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، در واقع می گوید : خداوند و فرشتگانش می دانند که من ، شما را از فرا رسیدن وقت نماز آگاه ساختم . پس فقط به نماز بپردازید که آن ، برای شما بهتر [از هر کاری] است. هر گاه بگوید : «حیَّ علی الصلاه» ، در واقع می گوید : ای امّت محمّد! [اسلام، ]دینی است که خدا و پیامبر او، آن را برای شما پدید آوردند. پس آن را تباه نکنید ؛ بلکه به آن بپردازید تا خداوند ، شما را بیامرزد . به نمازتان بپردازید که نماز ، ستون دین شماست. هر گاه بگوید : «حیَّ علی الفلاح» ، در واقع می گوید : ای امّت محمّد! خداوند، درهای رحمت را به روی شما گشوده است . پس برخیزید و سهم خود را از رحمت برگیرید تا در دنیا و آخرت سود ببرید. هر گاه بگوید : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر» ، در واقع می گوید : بر خویشتن رحم آورید ؛ زیرا کاری باارزش تر از نماز برای شما سراغ ندارم . پس فقط به نمازتان بپردازید ، پیش از آن که پشیمانی دامنگیرتان شود. و هر گاه بگوید : «لا إله إلّا اللّه » ، در واقع می گوید : ای امّت محمّد! بدانید که من امانت هفت آسمان و هفت زمین را به گردن شما نهادم . اگر می خواهید ، روی آورید و اگر می خواهید ، پشت کنید ، که هر کس ندای مرا اجابت کند ، سود برده است و هر کس ندای مرا اجابت نکند ، به من زیانی نمی رساند.

.


ص: 382

الإمام الحسین علیه السلام :کُنّا جُلوسا فِی المَسجِدِ إذ صَعِدَ المُؤَذِّنُ المَنارَهَ فَقالَ : «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» ، فَبَکی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام وبَکَینا لِبُکائِهِ ، فَلَمّا فَرَغَ المُؤَذِّنُ قالَ : أتَدرونَ ما یَقولُ المُؤَذِّنُ ؟ قُلنا : اللّهُ ورَسولُهُ ووَصِیُّهُ أعلَمُ ! قالَ : لَو تَعلَمونَ ما یَقولُ لَضَحِکتُم قَلیلاً ولَبَکَیتُم کَثیرا ! فَلِقَولِهِ : «اللّهُ أکبَرُ» مَعانٍ کَثیرَهٌ : مِنها : أنَّ قَولَ المُؤَذِّنِ : «اللّهُ أکبَرُ» یَقَعُ عَلی قِدَمِهِ وأزَلِیَّتِهِ وأبَدِیَّتِهِ وعِلمِهِ وقُوَّتِهِ وقُدرَتِهِ وحِلمِهِ وکَرَمِهِ وجودِهِ وعَطائِهِ وکِبرِیائِهِ ، فَإِذا قالَ المُؤَذِّنُ : «اللّهُ أکبَرُ» فَإِنَّهُ یَقولُ : اللّهُ الَّذی لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ وبِمَشِیَّتِهِ کانَ الخَلقُ ، ومِنهُ کُلُّ شَیءٍ لِلخَلقِ ، وإلَیهِ یَرجِعُ الخَلقُ ، وهُوَ الأَوَّلُ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ لَم یَزَل ، وَالآخِرُ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ لا یَزالُ ، وَالظّاهِرُ فَوقَ کُلِّ شَیءٍ لا یُدرَکُ ، وَالباطِنُ دونَ کُلِّ شَیءٍ لا یُحَدُّ ، وهُوَ الباقی وکُلُّ شَیءٍ دونَهُ فانٍ . وَالمَعنَی الثّانی : «اللّهُ أکبَرُ» أیِ العَلیمُ الخَبیرُ عَلَیهِم (1) بِما کانَ ویَکونُ قَبلَ أن یَکونَ . وَالثّالِثُ : «اللّهُ أکبَرُ» أیِ القادِرُ عَلی کُلِّ شَیءٍ ، یَقدِرُ عَلی ما یَشاءُ ، القَوِیُّ لِقُدرَتِهِ ، المُقتَدِرُ عَلی خَلقِهِ ، القَوِیُّ لِذاتِهِ ، قُدرَتُهُ قائِمَهٌ عَلَی الأَشیاءِ کُلِّها ، إذا قَضی أمرا فَإِنَّما یَقولُ لَهُ : کُن ، فَیَکونُ . وَالرّابِعُ : «اللّهُ أکبَرُ» عَلی مَعنی حِلمِهِ وکَرَمِهِ ، یَحلُمُ کَأَنَّهُ لا یَعلَمُ ، ویَصفَحُ کَأَنَّهُ لا یَری ، ویَستُرُ کَأَنَّهُ لا یُعصی ، لا یَعجَلُ بِالعُقوبَهِ کَرَما وصَفحا وحِلما . وَالوَجهُ الآخَرُ فی مَعنی «اللّهُ أکبَرُ» ؛ أیِ الجَوادُ جَزیلُ العَطاءِ کَریمُ الفِعال . (2) وَالوَجهُ الآخَرُ : «اللّهُ أکبَرُ» فیهِ نَفیُ صِفَتِهِ وکَیفِیَّتِهِ ؛ کَأَنَّهُ یَقولُ : اللّهُ أجَلُّ مِن أن یُدرِکَ الواصِفونَ قَدرَ صِفَتِهِ الَّذی هُوَ مَوصوفٌ بِهِ ، وإنَّما یَصِفُهُ الواصِفونَ عَلی قَدرِهِم لا عَلی قَدرِ عَظَمَتِهِ وجَلالِهِ ، تَعالَی اللّهُ عَن أن یُدرِکَ الواصِفونَ صِفَتَهُ عُلُوّا کَبیرا . وَالوَجهُ الآخَرُ : «اللّهُ أکبَرُ» کَأَنَّهُ یَقولُ : اللّهُ أعلی وأجَلُّ ، وهُوَ الغَنِیُّ عَن عِبادِهِ ، لا حاجَهَ بِهِ إلی أعمالِ خَلقِهِ . وأمّا قَولُهُ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِعلامٌ بِأَنَّ الشَّهادَهَ لا تَجوزُ إلّا بِمَعرِفَتِهِ مِنَ القَلبِ ، کَأَنَّهُ یَقولُ : أعلَمُ أنَّهُ لا مَعبودَ إلَا اللّهُ عز و جل ، وأنَّ کُلَّ مَعبودٍ باطِلٌ سِوَی اللّهِ عز و جل ، واُقِرُّ بِلِسانی بِما فی قَلبی مِنَ العِلمِ بِأَنَّهُ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأشهَدُ أنَّهُ لا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إلّا إلَیهِ ، ولا مَنجی مِن شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ وفِتنَهِ کُلِّ ذی فِتنَهٍ إلّا بِاللّهِ . وفِی المَرَّهِ الثّانِیَهِ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» مَعناهُ : أشهَدُ أن لا هادِیَ إلَا اللّهُ ، ولا دَلیلَ لی إلَی الدّینِ إلَا اللّهُ ، واُشهِدُ اللّهَ بِأَنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، واُشهِدُ سُکّانَ السَّماواتِ وسُکّانَ الأَرَضینَ وما فیهِنَّ مِنَ المَلائِکَهِ وَالنّاسِ أجمَعینَ ، وما فیهِنَّ مِنَ الجِبالِ وَالأَشجارِ وَالدَّوابِّ وَالوُحوشِ وکُلِّ رَطبٍ ویابِسٍ ، بِأَنّی أشهَدُ أن لا خالِقَ إلَا اللّهُ ، ولا رازِقَ ولا مَعبودَ ولا ضارَّ ولا نافِعَ ولا قابِضَ ولا باسِطَ ولا مُعطِیَ ولا مانِعَ ولا ناصِحَ ولا کافِیَ ولا شافِیَ ولا مُقَدِّمَ ولا مُؤَخِّرَ إلَا اللّهُ ، لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ ، وبِیَدِهِ الخَیرُ کُلُّهُ ، تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمینَ . وأمّا قَولُهُ : «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» یَقولُ : اُشهِدُ اللّهَ أنَّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ونَبِیُّهُ وصَفِیُّهُ ونَجِیُّهُ ، أرسَلَهُ إلی کافَّهِ النّاسِ أجمَعینَ بِالهُدی ودینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ ، واُشهِدُ مَن فِی السَّماواتِ وَالأَرضِ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالمُرسَلینَ وَالمَلائِکَهِ وَالنّاسِ أجمَعینَ أنَّ مُحَمَّدا سَیِّدُ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ . وفِی المَرَّهِ الثّانِیَهِ : «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» یَقولُ : أشهَدُ أن لا حاجَهَ لِأَحَدٍ إلی أحَدٍ إلّا إلَی اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ الغَنِیِّ عَن عِبادِهِ وَالخَلائِقِ وَالنّاسِ أجمَعینَ ، وأنَّهُ أرسَلَ مُحَمَّدا إلَی النّاسِ بَشیرا ونَذیرا وداعِیا إلَی اللّهِ بِإِذنِهِ وسِراجا مُنیرا ، فَمَن أنکَرَهُ وجَحَدَهُ ولَم یُؤمِن بِهِ أدخَلَهُ اللّهُ عز و جلنارَ جَهَنَّمَ خالِدا مُخَلَّدا لا یَنفَکُّ عَنها أبَدا . وأمّا قَولُهُ : «حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ» أی هَلُمّوا إلی خَیرِ أعمالِکُم ودَعوَهِ رَبِّکُم ، وسارِعوا إلی مَغفِرَهٍ مِن رَبِّکُم ، وإطفاءِ نارِکُمُ الَّتی أوقَدتُموها ، وفِکاکِ رِقابِکُمُ الَّتی رَهَنتُموها ، لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنکُم سَیِّئاتِکُم ، ویَغفِرَ لَکُم ذُنوبَکُم ، ویُبَدِّلَ سَیِّئاتِکُم حَسَناتٍ ، فَإِنَّهُ مَلَکٌ کَریمٌ ذُو الفَضلِ العَظیمِ ، وقَد أذِنَ لَنا مَعاشِرَ المُسلِمینَ بِالدُّخولِ فی خِدمَتِهِ ، وَالتَّقَدُّمِ إلی بَینِ یَدَیهِ . وفِی المَرَّهِ الثّانِیَهِ : «حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ» أی قوموا إلی مُناجاهِ اللّهِ رَبِّکُم ، وعَرضِ حاجاتِکُم (3) عَلی رَبِّکُم ، وتَوَسَّلوا إلَیهِ بِکَلامِهِ وتَشَفَّعوا بِهِ ، وأکثِرُوا الذِّکرَ وَالقُنوتَ وَالرُّکوعَ وَالسُّجودَ وَالخُضوعَ وَالخُشوعَ ، وَارفَعوا إلَیهِ حَوائِجَکُم ، فَقَد أذِنَ لَنا فی ذلِکَ . وأمّا قَولُهُ : «حَیَّ عَلَی الفَلاحِ» فَإِنَّهُ یَقولُ : أقبِلوا إلی بَقاءٍ لا فَناءَ مَعَهُ ، ونَجاهٍ لا هَلاکَ مَعَها ، وتَعالَوا إلی حَیاهٍ لا مَوتَ مَعَها ، وإلی نَعیمٍ لا نَفادَ لَهُ ، وإلی مُلکٍ لا زَوالَ عَنهُ ، وإلی سُرورٍ لا حُزنَ مَعَهُ ، وإلی اُنسٍ لا وَحشَهَ مَعَهُ ، وإلی نورٍ لا ظُلمَهَ مَعَهُ ، وإلی سَعَهٍ لا ضیقَ مَعَها ، وإلی بَهجَهٍ لَا انقِطاعَ لَها ، وإلی غِنیً لا فاقَهَ مَعَهُ ، وإلی صِحَّهٍ لا سُقمَ مَعَها ، وإلی عِزٍّ لا ذُلَّ مَعَهُ ، وإلی قُوَّهٍ لا ضَعفَ مَعَها ، وإلی کَرامهٍ یا لَها مِن کَرامَهٍ ، وَاعجَلوا إلی سُرورِ الدُّنیا وَالعُقبی ، ونَجاهِ الآخِرَهِ وَالاُولی . وفِی المَرَّهِ الثّانِیَهِ : «حَیَّ عَلَی الفَلاحِ» فَإِنَّهُ یَقولُ : سابِقوا إلی ما دَعَوتُکُم إلَیهِ ، وإلی جَزیلِ الکَرامَهِ وعَظیمِ المِنَّهِ وسَنِیِّ (4) النِّعمَهِ وَالفَوزِ العَظیمِ ، ونَعیمِ الأَبَدِ فی جِوارِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ» . وأمّا قَولُهُ : «اللّهُ أکبَرُ» فَإِنَّهُ یَقولُ : اللّهُ أعلی وأجَلُّ مِن أن یَعلَمَ أحَدٌ مِن خَلقِهِ ما عِندَهُ مِنَ الکَرامَهِ لِعَبدٍ أجابَهُ وأطاعَهُ ، وأطاعَ أمرَهُ وعَبَدَهُ ، وعَرَفَ وَعیدَهُ وَاشتَغَلَ بِهِ وبِذِکرِهِ ، وأحَبَّهُ وآمَنَ بِهِ ، وَاطمَأَنَّ إلَیهِ ووَثِقَ بِهِ ، وخافَهُ ورَجاهُ ، وَاشتاقَ إلَیهِ ووافَقَهُ فی حُکمِهِ وقَضائِهِ ورَضِیَ بِهِ . وفِی المَرَّهِ الثّانِیَهِ : «اللّهُ أکبَرُ» فَإِنَّهُ یَقولُ : اللّهُ أکبَرُ وأعلی وأجَلُّ مِن أن یَعلَمَ أحَدٌ مَبلَغَ کَرامَتِهِ لِأَولِیائِهِ ، وعُقوبَتِهِ لِأَعدائِهِ ، ومَبلَغِ عَفوِهِ وغُفرانِهِ ونِعمَتِهِ لِمَن أجابَهُ وأجابَ رَسولَهُ ، ومَبلَغَ عَذابِهِ ونَکالِهِ (5) وهَوانِهِ لِمَن أنکَرَهُ وجَحَدَهُ . وأمّا قَولُهُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مَعناهُ : للّهِِ الحُجَّهُ البالِغَهُ عَلَیهِم بِالرَّسولِ وَالرِّسالَهِ وَالبَیانِ وَالدَّعوَهِ ، وهُوَ أجَلُّ مِن أن یَکونَ لِأَحَدٍ مِنهُم عَلَیهِ حُجَّهٌ ، فَمَن أجابَهُ فَلَهُ النّورُ وَالکَرامَهُ ، ومَن أنکَرَهُ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ العالَمینَ ، وهُوَ أسرَعُ الحاسِبینَ . ومَعنی «قَد قامَتِ الصَّلاهُ» فِی الإِقامَهِ ؛ أی حانَ وَقتُ الزِّیارَهِ وَالمُناجاهِ وقَضاءِ الحَوائِجِ ودَرکِ المُنی وَالوُصولِ إلَی اللّهِ عز و جل وإلی کَرامَتِهِ وعَفوِهِ ورِضوانِهِ وغُفرانِهِ (6) . (7)

.

1- .. کذا فی المصدر ، وفی جمیع المصادر الاُخری «علم» بدل «علیهم» .
2- .. فی بعض نسخ المصدر : «النوال» .
3- .. فی بعض نسخ المصدر : «حاجتکم» .
4- .. السنیّ : الرفیع (الصحاح : ج 6 ص 2384 «سنا») .
5- .. نَکَّلَ به تنکیلاً : صنع به صنیعا یُحذِّر غیره . والنَّکال : ما نکَّلْتَ به غیرک کائنا ما کان (القاموس المحیط : ج 4 ص 60 «نکل») .
6- .. قال الصدوق رحمه الله: إنّما ترک الراوی لهذا الحدیث ذکر «حیّ علی خیر العمل» للتقیّه (معانیالأخبار: ص41 ح 1).
7- .. معانی الأخبار : ص 38 ح 1 ، التوحید : ص 238 ح 1 کلاهما عن یزید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، فلاح السائل : ص 262 ح 156 عن زید بن الحسن عن الإمام الکاظم عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 131 ح 24 .

ص: 383

امام حسین علیه السلام :در مسجد نشسته بودیم که مؤذّن ، بالای مناره رفت و گفت : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر» . در این هنگام ، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام ، گریست و ما نیز با گریه او گریستیم. چون مؤذّن اذانش را تمام کرد، فرمود: «آیا می دانید که مؤذّن چه می گوید؟». گفتیم : خدا و پیامبر او و وصیّ پیامبر او بهتر می دانند . فرمود : «اگر بدانید که او چه می گوید ، کم خواهید خندید و بسیار خواهید گریست! جمله اللّه أکبرِ او ، معانی بسیار دارد : یکی این است که اللّه أکبرِ مؤذّن ، حکایت از قدیم بودن خداوند و ازلی بودن و ابدی بودن او و علم و نیرو و قدرت و بردباری و بزرگواری و جود و عطا و کبریایی او دارد . هر گاه مؤذّن بگوید : اللّه أکبر ، در واقع می گوید : خدا آن موجودی است که آفریدن و فرمان دادن ، مختصّ اوست (1) و با اراده اوست که آفرینش انجام گرفت و هر چیزِ خلق ، از اوست و بازگشت خلق ، به سوی اوست . او ، اوّل است و پیش از هر چیز ، از ازل بوده است ؛ و آخر است و بعد از هر چیز هست و ابدی است ؛ و آشکار است و فراتر از هر چیز و ادراک ناشدنی (دست نیافتنی) است ؛ و پنهان و در دل هر چیز است ( / پنهان تر از هر ناپیدایی است) و اندازه ندارد ؛ و تنها او باقی است و جز او ، همه چیز، فانی است. معنای دومِ اللّه أکبر ، این است که خدا بر آنچه بوده و خواهد بود پیش از آن که بود شود ، دانا و آگاه است . معنای سومِ اللّه أکبر ، این است که خداوند بر هر چیزی تواناست ؛ بر هر کاری که بخواهد ، قدرت دارد ؛ نیرومند به قدرت خویش است ؛ بر آفریدگانش اقتدار دارد ، به ذات خود ، قوی است ؛ قدرتش بر همه اشیا ، سایه افکنده است ؛ [و] هر گاه به چیزی حکم [و آن را اراده] کند ، فقط به آن می گوید : «باش» و آن ، موجود می شود. معنای چهارمِ اللّه أکبر ، این است که خداوند ، بردبار و کریم است . او [در برابر معصیت انسان ها] چنان بردباری می ورزد که تو گویی [از آن] خبر ندارد ، و چنان گذشت می کند که تو گویی [آن را] نمی بیند ، و چنان پرده پوشی می کند که گویی از او نافرمانی نمی شود . در کیفر دادن ، شتاب نمی ورزد و این ، از بزرگواری و گذشت و برداری اوست. معنای دیگرِ اللّه أکبر ، این است که خداوند ، بخشنده و پُر دِهِش است و با بزرگواری ، عمل می کند. معنای دیگرِ اللّه أکبر ، نفی صفت و کیفیّت از اوست . گویا می گوید : خدا بزرگ تر از آن است که توصیف کنندگان ، به اندازه صفت او که در حقیقت ، بدان موصوف است دست یابند ؛ بلکه توصیف کنندگان ، به اندازه [تواناییِ] خود ، او را توصیف می کنند ، نه به اندازه بزرگی و شُکوه او . خداوند ، بسی برتر از آن است که توصیف کنندگان ، به وصف او برسند . معنای دیگرِ اللّه أکبر ، این است که گویا می گوید : خدا ، والاتر و شکوهمندتر است و از بندگانش بی نیاز است و به کارهای آفریدگانش نیازی ندارد. امّا أشهد أن لا إله إلّا اللّهِ مؤذّن ، اعلام این مطلب است که شهادت دادن ، جز با شناخت قلبی خداوند ، روا نیست . گویا می گوید : می دانم که معبودی جز خداوند عز و جل نیست و هر معبودی جز خداوند عز و جل ، باطل است ، و به آنچه در دل دارم یعنی علم به این که معبودی جز خدا نیست ، با زبان خویش نیز اقرار می کنم، و گواهی می دهم که پناهی از خدا جز به خود او نیست ، و رهایی از شرّ هر شررسانی و [از] فتنه هر فتنه انگیزی ، جز به یاری خدا میسّر نیست . و أشهد أن لا إله إلّا اللّهِ دوم ، به این معناست که : گواهی می دهم که هدایت کننده ای جز خدا نیست ، و تنها راه نمایم به دین ، اوست ، و خدا را بر این گواه می گیرم که من گواهی می دهم معبودی جز خدا نیست ، و ساکنان آسمان ها و ساکنان زمین ها ، و همه فرشتگان و آدمیانی را که در آنهایند و کوه ها و درخت ها و جنبندگان و دَدان و هر خشک و تری را گواه می گیرم که من گواهی می دهم آفریدگاری جز خدا نیست و روزی رسان و معبود و زیان رسان و سودرسان و در هم فشارنده و گشاینده و عطا کننده و جلو گیرنده و خیرخواه و کفایت کننده و شفا دهنده و پیش و پس افکننده ای جز خدا نیست . آفرینش و فرمان دادن ، ویژه اوست و خوبی هر چه هست در دست اوست . فرخنده باد خداوند که پروردگار جهانیان است! امّا أشهد أنّ محمّدا رسول اللّهِ او ، [در آن] می گوید : خدا را گواه می گیرم که معبودی جز او نیست و محمّد ، بنده و فرستاده و پیامبر و برگزیده و همراز اوست . او را با هدایت و دین حق، به سوی همه مردمان فرستاد تا آن [دین] را بر هر دینی چیره گرداند ، هر چند مشرکان ، خوش نداشته باشند . و هر کس را که در آسمان ها و زمین است، از پیامبران و رسولان و فرشتگان و مردمان ، همگی را گواه می گیرم که محمّد ، سَرور اوّلین و آخرین انسان هاست. در أشهد أنّ محمّدا رسول اللّهِ دوم ، می گوید : گواهی می دهم که هیچ کس را به کسی نیاز نیست ، مگر به خداوندِ یگانه هماره چیره که از بندگانش و آفریدگان و مردمان ، همگی شان ، بی نیاز است ، و گواهی می دهم که محمّد را به سوی مردم فرستاد تا نوید و بیم دهد و به اذن خداوند ، به سوی خدا فرا بخواند و [چونان ]چراغی روشن [فرا راه بندگان ]باشد . پس هر که او را انکار و نفی کند و به او ایمان نیاورد ، خداوند عز و جل او را برای همیشه و جاویدان به آتش دوزخ وارد می کند و هرگز از آن رهایی نمی یابد . امّا حیَّ علی الصلاهِ او ، یعنی این که به سوی بهترینِ اعمالتان بیایید و دعوت پروردگارتان را لبّیک بگویید و به جانب آمرزش پروردگارتان ، و خاموش کردن آتشی که بر افروخته اید ، و آزاد ساختن گردن هایتان که به گرو نهاده اید، بشتابید تا خداوند ، بدکاری های شما را بزداید و گناهتان را بیامرزد و بدی هایتان را به خوبی ها بدل کند ؛ زیرا او پادشاهی بزرگوار و پُربخشش است . او به ما مسلمانان، اجازه رسیدن به خدمتش و ایستادن در برابرش را داده است. و حیَّ علی الصلاهِ دوم ، یعنی : به مناجات با پروردگارتان ، اللّه ، بایستید و نیازهایتان را بر پروردگارتان عرضه کنید ، و با کلام او (قرآن) به وی توسّل بجویید و آن را شفیع خود در پیشگاهش قرار دهید ، و ذکر و قنوت و رکوع و سجود و خضوع و خشوعِ بسیار ، به جای آورید ، و حاجت هایتان را به او باز گویید ، که اذن (اجازه) این کار را به ما داده است. امّا حیَّ علی الفلاحِ او ، می گوید : به بقایی که هرگز فنا در آن راه ندارد و به نجاتی که هلاکتی با آن نیست ، روی آورید . به سوی حیاتی بیایید که مرگ در آن راهی ندارد ، و به سوی نعمتی که تمامی ندارد ، و به سوی سلطنتی که زوال نمی پذیرد ، و به سوی شادی ای که اندوهی با آن نیست ، و به سوی اُنسی که با وجود آن ، هرگز احساس وحشت (/تنهایی) دست نمی دهد ، و به سوی نوری که هیچ ظلمتی در آن نیست ، و به سوی گشایشی که تنگی در آن راه نمی یابد ، و به سوی خوشی ای که هیچ گاه قطع نمی شود ، و به سوی غنایی که نیازمندی در آن جایی ندارد ، و به سوی سلامتی که بیماری با آن نیست ، و به سوی عزّتی که ذلّتی در آن نیست ، و به سوی نیرویی که هرگز سستی نمی گیرد ، و نیز به سوی کرامت وه که چه کرامتی ، و بشتابید به سوی شادمانی دنیا و آخرت و رهایی آن سرای و این سرای. در حیَّ علی الفلاحِ دوم ، می گوید : به سوی آنچه شما را بدان فرا خواندم ، و به سوی کرامت فراوان و نواخت بزرگ و نعمت والا و رستگاری بزرگ و آسایش ابدی در جوار محمّد صلی الله علیه و آله «در قرارگاه صدق در نزد پادشاهی توانا» سبقت بگیرید . امّا اللّه أکبرِ او ، می گوید : خدا والاتر و بزرگ تر از آن است که کسی از خلقش بداند که او برای بنده ای که او را اجابت و اطاعت می کند و فرمانش را به گوش می گیرد و بندگی او می کند و تهدید او را می شناسد و به او و به یاد او مشغول می شود و او را دوست می دارد و به او ایمان می آورد و به وی اطمینان دارد و به او اعتماد می کند و از او بیمناک و به او امیدوار است و مشتاق اوست و با فرمان و قضای او می سازد و بدانها رضایت می دهد ، چه کرامتی را در نظر گرفته است . در اللّه أکبرِ دومش می گوید : خدا بزرگ تر و والاتر و برتر از آن است که کسی بداند که او چه اندازه کرامت را برای دوستانش ، و چه کیفری را برای دشمنانش ، و چه بخشش و آمرزش و نعمتی را برای آن کس که او و پیامبر او را اجابت کند ، و چه عذاب و مجازات و ذلّتی را برای آن کس او را انکار و نفی کند ، نهاده است . امّا لا إله إلّا اللّهِ او ، معنایش این است که : خداوند ، به واسطه رسول و رسالت و روشنگری و دعوت ، بر بندگانش حجّت قاطع دارد و او خود ، شأنش بالاتر از آن است که کسی از آنان را بر وی حجّتی باشد . پس هر که خدای را اجابت کند ، برای او نور و کرامت است و هر که انکارش کند ، صد البتّه که خداوند از جهانیان ، بی نیاز است و او سریع ترینِ حسابرسان است. و معنای قد قامت الصلاه در اقامه ، این است که : گاهِ ملاقات و مناجات و برآورده شدن حاجات و نیل به آرزوها و رسیدن به خداوند و کرامت و بخشش و خشنودی و آمرزش او فرا رسید» . (2)

.

1- .اشاره است به آیه 54 از سوره اعراف : « أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالأَْمْرُ ؛ آگاه باشید که آفرینش و تدبیر [جهان] ، از آن [به فرمانِ] اوست» .
2- .صدوق رحمه الله می گوید : راوی این حدیث ، ذکر «حیَّ علی خیر العمل» را از باب تقیّه ترک کرده است (معانی الأخبار : ص 41 ح 1) .

معانی الأخبار عن عطاء :کُنّا عِندَ ابنِ عَبّاسٍ بِالطّائِفِ (1) أنَا وأبُو العالِیَهِ وسَعیدُ ابنُ جُبَیرٍ وعِکرَمَهُ ، فَجاءَ المُؤَذِّنُ فَقالَ : «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» وَاسمُ المُؤَذِّنِ قُثَمُ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ الثَّقَفِیُّ فَقالَ ابنُ عَبّاسٍ : أتَدرونَ ما قالَ المُؤَذِّنُ ؟ فَسَأَلَهُ أبُو العالِیَهِ فَقالَ : أخبِرنا بِتَفسیرِهِ . قالَ ابنُ عَبّاسٍ : إذا قالَ المُؤَذِّنُ : «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» یَقولُ : یا مَشاغیلَ الأَرضِ قَد وَجَبَتِ الصَّلاهُ فَتَفَرَّغوا لَها . وإذا قالَ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» یَقولُ : یَقومُ یَومُ القِیامَهِ ویَشهَدُ لی ما فِی السَّماواتِ وما فِی الأَرضِ عَلی أنّی أخبَرتُکُم فِی الیَومِ خَمسَ مَرّاتٍ . وإذا قالَ : «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» یَقولُ : تَقومُ القِیامَهُ ومُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله یَشهَدُ لی عَلَیکُم أنّی قَد أخبَرتُکُم بِذلِکَ فِی الیَومِ خَمسَ مَرّاتٍ ، وحُجَّتی عِندَ اللّهِ قائِمَهٌ . وإذا قالَ : «حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ» یَقولُ : دینا قَیِّما فَأَقیموهُ . وإذا قالَ : «حَیَّ عَلَی الفَلاحِ» یَقولُ : هَلُمّوا إلی طاعَهِ اللّهِ وخُذوا سَهمَکُم مِن رَحمَهِ اللّهِ یَعنِی الجَماعَهَ . وإذا قالَ العَبدُ : «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ» یَقولُ : حَرَّمتُ الأَعمالَ . وإذا قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» یَقولُ : أمانَهُ سَبعِ سَماواتٍ وسَبعِ أرَضینَ وَالجِبالِ وَالبِحارِ وَضَعتُ عَلی أعناقِکُم ، إن شِئتُم فَأَقبِلوا وإن شِئتُم فَأَدبِروا . (2)

.

1- .. الطائف : بلاد ثقیف ، وهی بلده کبیره علی ثلاث مراحل أو اثنتین من مکّه من جهه المشرق ، کثیره الأعناب والفواکه (تاج العروس : ج 12 ص 360 «طوف») .
2- .. معانی الأخبار : ص 41 ح 2 ، فلاح السائل : ص 267 ح 159 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 142 ح 37 .

ص: 391

معانی الأخبار به نقل از عطا :من و ابو العالیه و سعید بن جبیر و عِکرمه در طائف (1) نزد ابن عبّاس بودیم که مؤذّن (قُثَم بن عبد الرحمان ثقفی) آمد و گفت : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر» . ابن عبّاس گفت : می دانید که مؤذّن چه گفت؟ ابو العالیه گفت : تو برای ما تفسیرش کن. ابن عبّاس گفت : هر گاه مؤذّن بگوید : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر» ، در واقع می گوید : ای کسانی که در روی زمین ، سرگرم کارید! نماز ، واجب شد . دست از کار بدارید و به نماز بپردازید. و هر گاه بگوید : «أشهد أن لا إله إلّا اللّه » ، در واقع می گوید : روز قیامت که بیاید ، آنچه در آسمان ها و زمین است ، به نفع من گواهی می دهد که من ، روزی پنج مرتبه شما را [از فرا رسیدن وقت نماز] آگاه ساختم. و هر گاه بگوید : «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه » ، در واقع می گوید : روز قیامت که بیاید ، محمّد صلی الله علیه و آله به نفع من گواهی می دهد که من ، روزی پنج مرتبه شما را از آن (رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله ) آگاه ساختم ، و مرا نزد خداوند ، حجّت است. و هر گاه بگوید : «حیَّ علی الصلاه» ، در واقع می گوید : [نماز،] آیینی درست است . پس ، آن را بر پا دارید. و هر گاه بگوید : «حیَّ علی الفلاح» ، در واقع می گوید : به سوی طاعت خداوند بشتابید و سهم خود را از رحمت خدا یعنی نماز جماعت بگیرید. و هر گاه بنده بگوید : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر» ، در واقع می گوید : کارها را حرام (تعطیل) کردم . و هر گاه بگوید : «لا إله إلّا اللّه » ، در واقع می گوید : امانت هفت آسمان و هفت زمین و کوه ها و دریاها به گردن شما گذاشته شد . اگر می خواهید، [ به نماز] رو کنید و اگر می خواهید ، پشت کنید .

.

1- .طائف ، سرزمین قبیله ثقف و شهر بزرگی در دو سه منزلی شرق مکّه است که تاکستان ها و باغ های میوه فراوان دارد .

ص: 392

. .


ص: 393

. .


ص: 394

الفصل الرابع : قیمه الأذان والمؤذّن4 / 1فَضلُ الأَذانِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :الأَذانُ نورٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا بِلالُ أقِمِ الصَّلاهَ ، أرِحنا بِها . (2)

سنن أبی داود عن عبد اللّه بن محمّد بن الحنفیّه :اِنطَلَقتُ أنَا وأبی إلی صِهرٍ لَنا مِنَ الأَنصارِ نَعودُهُ ، فَحَضَرَتِ الصَّلاهُ ، فَقالَ لِبَعضِ أهلِهِ : یا جارِیَهُ ائتونی بِوَضوءٍ لَعَلّی اُصَلّی فَأَستَریحَ ، فَأَنکَرنا ذلِکَ عَلَیهِ ، فَقالَ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : قُم یا بِلالُ فَأَرِحنا بِالصَّلاهِ . (3)

.

1- .. جامع الأخبار : ص 172 ح 405 عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 84 ص 154 ح 49 .
2- .. سنن أبی داود : ج 4 ص 296 ح 4985 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 39 ح 23149 ، تاریخ بغداد : ج 10 ص 443 الرقم 5604 عن ابن الحنفیّه عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، اُسد الغابه : ج 2 ص 508 الرقم 2146 کلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 7 ص 294 ح 18946 .
3- .. سنن أبی داود : ج 4 ص 297 ح 4986 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 53 ح 23214 ، تاریخ بغداد : ج 10 ص 443 الرقم 5604 ، کنز العمّال : ج 7 ص 692 ح 20954 .

ص: 395



فصل چهارم : ارزش اذان و مؤذّن
4 / 1 فضیلت اذان

فصل چهارم : ارزش اذان و مؤذّن4 / 1فضیلت اذانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اذان ، نور است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای بلال! نماز را به پا دار و با آن، ما را آرامش (/شادمانی) بخش.

سنن أبی داوود به نقل از عبد اللّه بن محمّد بن حنفیّه :من و پدرم به عیادت دامادمان که از انصار بود رفتیم . در این هنگام ، وقت نماز فرا رسید . او به یکی از افراد خانواده اش گفت : ای دختر! برایم آب وضویی بیاورید تا نماز بخوانم و آرام گیرم . ما به این سخن او خرده گرفتیم . او گفت : از پیامبر خدا شنیدم که می فرماید : «برخیز ای بلال و با نماز ، ما را آرامش بخش» .

.


ص: 396

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ أهلَ السَّماءِ لا یَسمَعونَ شَیئا مِن أهلِ الأَرضِ إلَا الأَذانَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله کانَ یَقولُ لِبِلالٍ إذا دَخَلَ الوَقتُ :یا بِلالُ ، اعلُ فَوقَ الجِدارِ وَارفَع صَوتَکَ بِالأَذانِ ، فَإِنَّ اللّهَ قَد وَکَّلَ بِالأَذانِ ریحا تَرفَعُهُ إلَی السَّماءِ ، وإنَّ المَلائِکَهَ إذا سَمِعُوا الأَذانَ مِن أهلِ الأَرضِ قالوا : هذِهِ أصواتُ اُمَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بِتَوحیدِ اللّهِ عز و جل . ویَستَغفِرونَ لِاُمَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله حَتّی یَفرُغوا مِن تِلکَ الصَّلاهِ . (2)

حلیه الأولیاء عن شُمَیط بن عَجلان :حَدَّثَ مُؤَذِّنُ بَنی کَعبٍ قالَ : بَینا أنَا أسیرُ فی أرضٍ قَفراءَ (3) إذ أذَّنتُ ، فَقالَ لی قائِلٌ مِن خَلفی : نِعمَ ما أدَّبَکَ اللّهُ . فَالتَفَتُّ فَإِذا أبو بَرزَهَ الأَسلَمِیُّ، فَقالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ: ما مِن عَبدٍ أذَّنَ فی أرضٍ قَفرٍ فَتَبقی شَجَرَهٌ ولا مَدَرَهٌ (4) ولا تُرابٌ ولا شَیءٌ إلَا استَحلَی البُکاءَ ؛ لِقِلَّهِ ذاکِرِی اللّهِ فی ذلِکَ المَکانِ . (5)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی وَصِیَّتِهِ لِأَبی ذَرٍّ :یا أبا ذَرٍّ ، إذا کانَ العَبدُ فی أرضٍ قَفرٍ فَتَوَضَّأَ أو تَیَمَّمَ ثُمَّ أذَّنَ وأقامَ وصَلّی ، أمَرَ اللّهُ عز و جل المَلائِکَهَ فَصَفّوا خَلفَهُ صَفّا لا یُری طَرَفاهُ ، یَرکَعونَ بِرُکوعِهِ ویَسجُدونَ بِسُجودِهِ ویُؤَمِّنونَ عَلی دُعائِهِ . یا أبا ذَرٍّ ، مَن أقامَ ولَم یُؤَذِّن لَم یُصَلِّ مَعَهُ إلَا المَلَکانِ اللَّذانِ مَعَهُ . (6)

.

1- .. مسند عبد اللّه بن عمر : ص 24 ح 12 ، الفردوس : ج 1 ص 230 ح 882 ، المطالب العالیه : ج 1 ص 66 ح235 کلّها عن ابن عمر ، کنز العمّال : ج 7 ص 682 ح 20898 .
2- .. الکافی: ج 3 ص 307 ح 31 ، تهذیب الأحکام : ج 2 ص 58 ح 206 ، المحاسن: ج 1 ص 120 ح 127 نحوه وکلّها عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام ، کتاب من لایحضره الفقیه : ج 1 ص 286 ح 884 من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام ولیس فیه صدره إلی «السماء» ، بحار الأنوار : ج 84 ص 148 ح 42 .
3- .. القَفْر والقَفْره : الخلاء من الأرض لا ماء به ولا نبات ؛ یقال: أرضٌ قَفرٌ ومفازَه قَفْرٌ وقَفْره (تاج العروس : ج 7 ص 410 «قفر») .
4- .. المَدَر: قِطَع الطین الیابس ، وقیل : الطین العِلْک الذی لا رملَ فیه ، واحدته مَدَرَه (لسان العرب : ج 5 ص 162 «مدر») .
5- .. حلیه الأولیاء : ج 3 ص 132 الرقم 234 ، موضح أوهام الجمع والتفریق : ج 1 ص 121 نحوه .
6- .. الأمالی للطوسی : ص535 ح1162 ، مکارم الأخلاق : ج2 ص373 ح2661 کلاهما عن أبی ذرّ، بحار الأنوار: ج 77 ص 84 ح 3 .

ص: 397

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اهل آسمان از اهل زمین ، جز [ بانگ] اذان ، چیزی نمی شنوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به بلال ، هر گاه که وقت نماز می شد :ای بلال! بالای دیوار برو و صدایت را به اذان ، بلند کن ؛ زیرا خداوند ، بادی را برای اذان گماشته است که آن را به آسمان فراز برد ، و فرشتگان ، هر گاه بانگ اذانِ اهل زمین را بشنوند ، می گویند : «این [صداها] ، صدای امّت محمّد است که به توحید خداوند عز و جل بلند است» و برای امّت محمّد صلی الله علیه و آله ، تا زمانی که آن نماز را تمام کنند ، پیوسته آمرزش می طلبند .

حلیه الأولیاء به نقل از شُمَیط بن عجلان :مؤذّن بنی کعب ، حدیث کرد و گفت : من در بیابانی بی آب و علف می رفتم که اذان گفتم . پس ، گوینده ای از پشت سرم به من گفت : خداوند ، چه نیکو تو را ادب آموخته است! بر گشتم . دیدم که ابو بَرْزه اسلمی است . گفت : از پیامبر خدا شنیدم که می فرماید : «هیچ بنده ای نیست که در بیابانی بی آب و علف اذان بگوید ، مگر آن که هر درخت و گیاه و کلوخ و خاک و هر چیز دیگری که در آن جا هست ، به واسطه اندک بودن یاد کنندگان خدا در آن مکان ، گریه کردن را شیرین می یابد» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در سفارش به ابو ذر :ای ابو ذر! بنده ، هر گاه در بیابانی بی آب و علف باشد و وضو بگیرد یا تیمّم کند و سپس اذان و اقامه بگوید و نماز بخواند ، خداوند عز و جل به فرشتگان دستور می دهد که پشت سر او صف کشند چندان که ابتدا و انتهای آن صف ، ناپیداست و با رکوع او رکوع کنند و با سجود او به سجده روند و برای دعایش، آمین بگویند. ای ابو ذر! هر کس اقامه بگوید و اذان نگوید ، تنها آن دو فرشته ای که همراهش هستند ، با او نماز می گزارند.

.


ص: 398

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن رَجُلٍ یَکونُ بِأَرضِ فیءٍ (1) فَیُؤَذِّنُ بِحَضرَهِ الصَّلاهِ ویُقیمُ الصَّلاهَ فَیُصَلّی ، إلّا صَفَّ خَلفَهُ مِنَ المَلائِکَهِ ما لا یُری قُطراهُ ، یَرکَعونَ بِرُکوعِهِ ویَسجُدونَ بِسُجودِهِ ویُؤَمِّنونَ عَلی دُعائِهِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إذا أذَّنتَ وأقَمتَ صَلّی خَلفَکَ صَفّانِ مِنَ المَلائِکَهِ ، وإذا أقَمتَ صَلّی خَلفَکَ صَفٌّ مِنَ المَلائِکَهِ . (3)

ثواب الأعمال عن المفضّل بن عمر :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : مَن صَلّی بِأَذانٍ وإقامَهٍ صَلّی خَلفَهُ صَفّانِ مِنَ المَلائِکَهِ ، ومَن صَلّی بِإِقامَهٍ بِغَیرِ أذانٍ صَلّی خَلفَهُ صَفٌّ واحِدٌ . قُلتُ لَهُ : وکَم مِقدارُ کُلِّ صَفٍّ ؟ قالَ : أقَلُّهُ ما بَینَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ ، وأکثَرُهُ ما بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ . (4)

کتاب من لا یحضره الفقیه عن العبّاس بن هلال عن الإمام الرضا علیه السلام :مَن أذَّنَ وأقامَ صَلّی وَراءَهُ صَفّانِ مِنَ المَلائِکَهِ ، وإن أقامَ بِغَیرِ أذانٍ صَلّی عَن یَمینِهِ واحِدٌ وعَن شِمالِهِ واحِدٌ . ثُمَّ قالَ : اِغتَنِمِ الصَّفَّینِ . (5)

.

1- .. کذا فی المصدر ، وفی کنز العمّال «بأرضِ قِیٍّ» . والقِیّ : فِعلٌ من القَواء ؛ وهی الأرض القَفْر الخالیه (النهایه : ج 4 ص 136 «قیی») .
2- .. السنن الکبری: ج 1 ص 597 ح 1908 عن سلمان ، کنز العمّال : ج 7 ص 688 ح 20930 وراجع : المعجم الکبیر : ج 6 ص 249 ح 6120 والمصنّف لعبد الرزّاق : ج 1 ص 510 ح 1955 .
3- .. الکافی : ج 3 ص 303 ح 8 عن الحلبی ، تهذیب الأحکام : ج 2 ص 52 ح 174 عن محمّد بن مسلم ، عوالی اللآلی: ج 1 ص 330 ح 79 ، بحار الأنوار : ج 84 ص 170 ح 73 .
4- .. ثواب الأعمال: ص 54 ح 2 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 287 ح 887 من دون إسنادٍ إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام ، المقنعه : ص 97 عن الصادقین علیهم السلام ، دعائم الإسلام: ج 1 ص 146 ولیس فیهما ذیله من «قلت له : ...» وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 84 ص 147 ح 41 .
5- .. کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 287 ح 888 .

ص: 399

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مردی که در سرزمینی خشک و خالی باشد و با فرا رسیدن وقت نماز ، اذان و اقامه بگوید و نماز بگزارد ، پشت سر او ، فرشتگان ، چندان صف می کشند که دو سوی آن ، ناپیدا باشد و با رکوع او رکوع می کنند و با سجودش به سجده می روند و برای دعایش آمین می گویند.

امام صادق علیه السلام :هر گاه اذان و اقامه بگویی ، پشت سرت دو صف از فرشتگان به نماز می ایستند و هر گاه فقط اقامه بگویی ، یک صف از فرشتگان پشت سرت نماز می خوانند .

ثواب الأعمال به نقل از مفضّل بن عمر :امام صادق علیه السلام فرمود : «هر کس با اذان و اقامه نماز بخواند ، دو صف از فرشتگان ، پشت سر او نماز می خوانند و هر کس با اقامه و بدون گفتن اذان نماز بگزارد ، پشت سر او تنها یک صف به نماز می ایستند» . گفتم : اندازه هر صف ، چه قدر است؟ فرمود : «کمترینِ آن ، از مشرق تا مغرب ، و بیشترینش از آسمان تا زمین است» .

کتاب من لایحضره الفقیه به نقل از عبّاس بن هلال :امام رضا علیه السلام فرمود : «هر کس اذان و اقامه بگوید ، دو صف از فرشتگان ، پشت سرش نماز می گزارند و هر کس بدون اذانْ اقامه بگوید ، تنها یک فرشته در سمت راست او و یکی در سمت چپ او می ایستد» . سپس فرمود : «دو صف را غنیمت بشمار!» .

.


ص: 400

4 / 2لَو عَلِمَ النّاسُ فَضلَهُ !رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَو عَلِمَ النّاسُ ما فِی الأَذانِ لَتَحارّوهُ (1) . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ لَو تَعلَمُ اُمَّتی ما لَهُم فیها لَضَرَبوا عَلَیها بِالسِّهامِ : الأَذانُ ، وَالعَدوُ إلی یَومِ الجُمُعَهِ (3) ، وَالصَّفُّ الأَوَّلُ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :قُلنا : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّکَ رَغَّبتَنا فِی الأَذانِ حَتّی قَد خِفنا أن یَضطَرِبَ عَلَیهِ اُمَّتُکَ بِالسُّیوفِ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أما إنَّهُ لَن یَعدُوَ (5) ضُعَفاءَکُم . (6)

عنه علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لِلمُؤَذِّنِ فیما بَینَ الأَذانِ وَالإِقامَهِ مِثلُ أجرِ الشَّهیدِ المُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فی سَبیلِ اللّهِ . قالَ : قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ إنَّهُم یَجتَلِدونَ (7) عَلَی الأَذانِ؟ قالَ : کَلّا ، إنَّهُ یَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَطرَحونَ الأَذانَ عَلی ضُعَفائِهِم ، وتِلکَ لُحومٌ حَرَّمَهَا اللّهُ عَلَی النّارِ . (8)